مرور تاریخ شفاهی اقتصاد انقلاب با یحیی آل اسحاق
چرا اقتصاد ایران به انقلاب نیاز داشت؟
کارا پیام: به گزارش کارا پیام، یحیی آل اسحاق می گوید آنچه در سالهای پایانی اقتصاد در دوره پهلوی به وجود آمده بود کار را به جایی رساند که دیگر جز با انقلاب امکان اصلاح امور وجود نداشت.
به گزارش کارا پیام به نقل از ایسنا، یحیی آل اسحاق وزیر اسبق بازرگانی از همراهان مؤتلفه و بازار از روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب و همینطور عضو و رئیس اسبق اتاق بازرگانی و رئیس فعلی اتاق بازرگانی ایران و عراق از اولین روزهای پیروزی انقلاب در سمت های مختلف اقتصادی حضور داشته و خاطرات مختلف و گاها متفاوتی از آن روزها دارد.
او که از ابتدا به فعالان بازار نزدیک بوده، از سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب و درگیری های فکری که بر سر چگونگی مدیریت اقتصاد ایران وجود داشته می گوید.
آل اسحاق معتقد است: با وجود پیشرفت هایی که کشور در سالهای بعد از پیروزی انقلاب در حوزه های مختلف داشته و حتی دشمنان هم توان ایجاد تردید در آنرا ندارند، اما در حوزه اقتصاد امکان آن وجود داشته که تصمیمات بهتری گرفته شود تا اوضاع در این بخش هم بهبود یابد.
متن کامل مصاحبه ایسنا با یحیی آل اسحاق را در پایین می خوانید:
اگر بنا باشد تحلیلی از وضعیت اقتصاد ایران در سالهای پایانی پهلوی دوم عرضه نماییم، چطور میتوان به این سؤال پاسخ داد که چرا اقتصاد ایران به انقلاب نیاز داشت؟
عوامل رسیدن جامعه ایران به مرحله انقلاب را باید در چند حوزه و محور مختلف بررسی کرد. در واقع شرایط به چه شکلی شده بود که از کاسب ها و فعالان اقتصادی گرفته تا گروههای دانشگاهی و مردم متدین هر یک بنا به علل متفاوت دیگر امکان تحمل کردن فضا را نداشتند؟ در واقع خاطراتی که از آن سال ها وجود دارد به ما نشان داده است که مجموعه ای از کینه، تجربه نارسایی ها و ملموسات اقتصادی که از دوره رضاشاه شروع شده بود در سالهای میانی دهه ۵۰ به اوج خود رسید و همین مبحث مقدمات انقلاب را فراهم نمود.
در نقد دولت پهلوی دوم یک «فرمانبری مطلق از دولت های غربی» سهمی بسزا دارد. در واقع در خیلی از موارد کلان و کلیدی این طور به نظر می رسید که دولت ایران کاملا فرمانبردار دولت های غربی و به صورت خاص آمریکاست و تنها عوامل آنها را اجرایی می کند. برای مثال ما شاهد آن هستیم که درآمدهای دولت به دنبال افزایش قیمت نفت بالا رفت اما این مورد نه در زندگی مردم عادی که در حوزه واردات خویش را نشان داد. ما از سویی تسلیحات نظامی جدید از همان کشورهای غربی می خریدیم و بدین ترتیب پول نفت شان را با رقمی سنگین تر به خودشان باز می گرداندیم؛ از طرفی فساد در تمام بخش های حکومت خویش را نشان می داد و هر فعالیت بزرگ اقتصادی احتیاج به آن داشت که به خاندان پهلوی یا خانواده های نزدیک به دربار رشوه پرداخت می شد. در چنین شرایطی عملا مردم فراموش شده بودند.
موضوعاتی مانند انقلاب سفید یا آنچه که از آن بعنوان انقلاب شاه و ملت یاد می شد چه تغییری در این شرایط به وجود آورد؟
اگر بخواهیم اقتصاد دولت پهلوی را در یک جمله خلاصه نماییم باید به آن لقب نهضت اتلاف منابع بدهیم. در واقع ما به محلی برای واردات تبدیل گشته بودیم که دیگر تولیدات داخلی و صنایع ملی توان رقابت در آنرا نداشتند. همین مبحث سبب آغاز بیماری هلندی در اقتصاد ایران شد که به افزایش تورم و کاهش جدی قدرت خرید مردم انجامید. از طرفی سیاست های شاه به مهاجرت از روستا به شهر سرعت داد و همین مبحث مقدمات حاشیه نشینی و کاهش رفاه مردم را فراهم نمود. ما در ماه های اول انقلاب به روستاهایی سر زدیم که عملا مردم آن بدون هیچ گونه امکاناتی زندگی می کردند. من خاطره ای از یکی از پزشکان طرح معروف به سپاه دانش را به خاطر دارم که می گفت مردم برخی روستاها از ما شربت سینه می گرفتند تا آنرا با آب مخلوط کرده و بعنوان غذای روزانه خود مصرف کنند. ما وقتی از محدودیت امکانات صحبت می نماییم چنین مثال هایی داریم. اگر به این مسائل فسادهای اخلاقی، مشکلات فرهنگی و عدم استقلال کشور را هم اضافه نماییم مشخص می شود که چرا جامعه ایران در سال ۵۷ به مرحله انقلاب رسید.
یحیی آل اسحاق در ماه های منتهی به پیروزی انقلاب چه می کرد؟
من در سال ۵۷، ۲۹ ساله بودم؛ ما یک خانواده هفت نفره بودیم، پدر من روحانی بود و در واقع هفت جد گذشته ما روحانی بودند. اما او خصوصیت های خاص خویش را داشت، مثلاً سهم امام نمی گرفت و زندگی خویش را با کارهای مختلف آزاد می گذراند و در نهایت هم معلم شد. از طرفی همواره وی در مبارزات ضد دولت پهلوی شرکت داشت و بارها به زندان افتاد. در جریان یکی از همین بازداشت ها مادر من سکته کرد و برای بیشتر از ۴۰ سال خانه نشین شد.
در سالهای قبل از پیروزی انقلاب من متوجه یک دغدغه در ذهن پدرم شدم که چه طور هم به مبارزات ادامه بدهد و هم خرج خانه را بدهد؛ ازاین رو به او گفتم که من حاضرم خرج خانواده را تأمین کنم تا او به پیگیری امور انقلاب بپردازد. من در آن سال ها دانشجوی بازرگانی بودم و به علت واحدهای حسابداری که گذرانده بودم به خیابان ایران رفتم و از یکی از اقوام خواستم که بعنوان حسابدار مغازه او فعالیت کنم. بعدها این کار ادامه پیدا کرد و از راه شوهر عمه ام به بازار رفتم و در آنجا از کارهای در ارتباط با حسابداری گرفته تا باربری در بازار را ادامه دادم. در سالهای بعد یکی از دوستان پدرم پیشنهاد کرد که با کمک پدر همسرم مغازه ای را در بازار اجاره نماییم و من بدین سان یک شبه از باربری به بنکداری در بازار رسیدم. خوشبختانه ما تجربه خوبی در این عرصه داشتیم و مغازه به روال خوبی درآمد تا وقتی که انقلاب پیروز شد و من به پدرم گفتم که دیگر مسئولیت ام در این عرصه تمام است و به سراغ کارهای دیگر خواهم رفت.
نخستین حضور شما در کارهای اجرایی بعد از پیروزی انقلاب چگونه رقم خورد؟
یکی از مهم ترین اقدامات انجام شده بعد از پیروزی انقلاب که می توانست جزو افتخارات جمهوری اسلامی ایران باشد، مدیریت بی نظمی ها و سامان دادن به شرایط در مدتی کوتاه برای رسیدگی به نیازهای مردم بود. از دادگاه گرفته تا تأمین سفره مردم با عنایت های امام خمینی (ره) در کوتاهترین زمان ممکن نهایی شد و از بنیاد مستضعفان تا احیای اتاق های بازرگانی با هدف مدیریت نیازهای مردم سامان یافتند. برای مثال یکی از اقدامات امام خمینی (ره) در تاسیس بنیاد مستضعفان این بود که هر اموالی که مصادره شده، سریعا ساماندهی گردد، برای اداره آن برنامه ریزی شود و درآمدها در اختیار فقرا، کارمندان و مستضعفان قرار بگیرد.
من در این دوره از راه یکی از دوستان دبیرستانم به آقای صدر که در آن دوره وزیر بازرگانی شورای انقلاب شده بود معرفی شدم و بعد از برخی گفت وگوها بعنوان مدیرعامل مرکز نساجی کشور منصوب شدم. ما در آن دوره صرفاً یک اتاق داشتیم و با طراحی مهر اعلام کردیم که واردات هرگونه منسوجات باید با مجوز ما صورت گیرد. در ماه های بعد بعد از آمدن مرحوم عسگر اولادی به وزارت بازرگانی از سوی ایشان بعنوان معاون خرید این وزارت خانه منصوب شدم و کار خویش را در این بخش آغاز کردم.
در آن دوره چه نگاه و دیدگاه کلانی به اداره اقتصاد کشور وجود داشت؟
در این تردیدی وجود ندارد که بخش مهمی از نگاه ها به سمت دولتی شدن اقتصاد حرکت می کرد. در واقع در آن زمان بازاری بودن یا تمول مالی حتی با نگاه منفی مواجه بود. ما شاهد آن بودیم که حتی عده ای اتاق بازرگانی مشهد را آتش زدند. در چنین شرایطی بود که قانون اساسی ما تدوین شد و در آن در اصل ۴۴ آمد که بخش عمده ای از فعالیتهای بزرگ اقتصادی مانند بانکداری یا معادن باید در اختیار دولت باشد؛ در ذیل این اصل آمده بود که این رویکرد در واقع تا جایی ادامه دارد که ضرر به وجود نیاید. بعد از آن هم ما با جنگ تحمیلی مواجه شدیم که دیگر در قالب آن نگاه دولتی غالب شد. این نگاه از سوی نخست وزیر وقت و معاونان وی به شکل جدی دنبال می شد و طرفداران بازار که شامل افرادی مانند بنده و مرحوم حبیب الله عسگر اولادی بود در اقلیت بودیم. در آن زمان کار به جایی رسید که دولت بیان کرد که حتی تجارت خارجی هم باید به وسیله دولت صورت گیرد که این مورد با مخالفت جدی مرحوم عسگر اولادی مواجه گردید.
نگاه امام خمینی (ره) به این مسائل چگونه بود؟
پس از به وجود آمدن این اختلاف نظرها در تجارت اعلام گردید که ما باید نظر امام خمینی (ره) را جویا شویم. ازاین رو مرحوم عسگر اولادی مقدمات این مورد را فراهم کردند و امام خمینی (ره) در دستورالعملی معروف بیان نمودند که هرآن کاری را که مردم می توانند انجام بدهند باید از جانب خودشان پیگیری شود و دولت باید به اموری ورود کند که مصلحت جامعه است و یا در بین مردم اقبالی برای انجام شدن آن وجود ندارد؛ بدین ترتیب خیلی از اختلاف نظرها برطرف شد.
پس از این اتفاق در دولت یک کمیته تعزیرات شکل گرفت که هدف آن مقابله با گرانفروشی بود. ما در آن دوره در وزارت بازرگانی خاطرات خاصی از مواجه با تعزیرات داشتیم؛ برای مثال مدیرعامل سازمان فروشگاه های شهر و روستا که در وزارت بازرگانی کار می کرد، قیمت کره را حدودا دو ریال افزایش داده بود، تعزیرات به این مورد ورود کرد و برای او حکم شش ماه زندان بریدند بعد از اعتراض به امام خمینی (ره) ایشان فرمودند که حتی اگر من با این مورد مخالف باشم هم نمی توان حکم قاضی را نقض کرد. بدین ترتیب او زندان خویش را گذراند و حتی در آن دوره مسئول کارهای اقتصادی زندان شد. ما یک مدیرکل ارشد در سطح معاون وزیر هم داشتیم که با عنایت به همین پیگیری های تعزیرات در مقابل ساختمان وزارت خانه به او شلاق زدند. با بالاگرفتن این مشکلات مرحوم عسگراولادی نزد امام خمینی (ره) رفت و از ایشان خواست که با استعفای ما موافقت کند، امام خمینی (ره) هم سرانجام فرمودند که برای حفظ مصالح عمومی کشور با این استعفا موافقت خواهد نمود و بدین ترتیب ما از وزارت بازرگانی رفتیم.
این اختلاف نظرها در سالهای بعد هم ادامه داشت؟
بعد از خروج ما از وزارت بازرگانی هر یک از معاونان به جاهای مختلفی رفتند و من هم در کمیته امداد مشغول به کار شدم. در آن دوره یکی از برنامه های توسعه کشور درحال تدوین بود. ما این مورد را پیگیری کردیم و دیدیم که بخش قابل توجهی از این برنامه شبیه به طرح دولت یوگسلاوی سابق است. بعد از آنکه تایید این مورد را گرفتیم از راه یکی از دوستان این مسئله را به امام خمینی (ره) اطلاع دادیم ایشان یک هیات سه نفره را جهت بررسی تعیین کردند که سرانجام آنها هم این مسئله را گزارش دادند. بعد از آن امام خمینی (ره) گفتند که همین دوستانی که انتقاد دارند برنامه خویش را بنویسند و بیاورند اما ما در واقع چیز آماده ای نداشتیم و بعد از مدتی دو صفحه اصول برنامه را نوشتیم و به ایشان تحویل دادیم. امام خمینی (ره) گفتند که همان برنامه اولیه به شکل ابتدایی اجرایی شود و فاتحه افرادی که این انتقاد را کردند و برنامه ای نداشتند را باید خواند. (با خنده) می خواهم بگویم که کشور با رویکرد نفی اداره نمی شود و اگر مدیریت امام خمینی (ره) نبود در خیلی از حوزه ها با چالش مواجه می شدیم.
ما در دوره جوانی فضای خاصی را تجربه می کردیم؛ مثلاً در وزارت بازرگانی اعلام کردیم که باید این وزارت خانه اسلامی شود ازاین رو بازرگانان را دعوت می کردیم و در هر پنج شنبه مدرسی از قم می آوردیم تا به آنها حلال و حرام بازرگانی و تجارت فقه را درس بدهد. برای معاونان وزارت خانه هم همین شرایط را فراهم کردیم از سویی دیگر بنا شد در معاونت های مختلف بند بند قوانین بررسی شود تا اگر خلاف شرعی در آنها وجود دارد از بین برود.
این نگاه در سالهای بعد چگونه تغییر کرد؟
ما در انتها جنگ با کشوری مواجه شدیم که حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت دیده بود؛ این در حالی بود که ما درآمد ارزی مان در آن دوره تنها ۱۰ میلیارد دلار بود و باید کشور را طوری اداره می کردیم که هم بازسازی ممکن شود و هم با وجود تحریم ها نیازهای مردم مشکلی پیدا نکند. من در دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی وزیر بازرگانی شدم و در آن دوره باید مدیریت تأمین ۱۰ هزار قلم کالا را در این وزارت خانه انجام می دادم. این در حالی بود که ما برای تمام آنها تنها حدود سه میلیارد دلار ارز داشتیم. ازاین رو با تمام محدودیت ها کارها پیش رفت و خوشبختانه توانستیم در حوزه تأمین نیازهای مردم موفق باشیم.
اگر بنا باشد مدیریت اقتصادی انقلاب را نقد کنید به چه حوزه ای وارد می شوید؟
در طول تمام این سال ها میتوان اظهار داشت که ما خیلی از تفکرات اقتصادی را در کشور اجرایی کردیم؛ گاهی بشدت به اقتصاد دولتی نزدیک شدیم و گاهی به بازار آزاد. در واقع هر دولتی که در ایران جابه جا شده مدیریت خاص خویش را هم اعمال کرده که همین مسئله مقدمات بعضی از مشکلات در نگاه کلان را بوجود آورده است. از سویی دیگر با وجود تمام اقدامات، اقتصاد در خیلی از سال ها اولویت ما نبوده است و سیاست برآن اولویت داشته است. همین مبحث سبب شده کشوری که بعد از پیروزی انقلاب در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی و امنیتی رشدی قابل توجه کرد که حتی دشمنان ما هم نمی توانند در آن تردیدی ایجاد کنند در حوزه اقتصاد با چالش هایی مواجه شود. از نظر من ظرفیت اقتصاد ما و نیروی انسانی متخصص و دلسوز بسیار بالاست و تنها با اصلاح نگاه مدیریتی و در اولویت قرار دادن اقتصاد میتوان خیلی از این شرایط را تغییر داد.
منبع: karapayam.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب